- فرا یافتن
- یافتن، درک کردن فهمیدن دریافتن
معنی فرا یافتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مصدر) دروغ بر بافتن افترا
تهمت و افترا زدن
درک کردن
شرفیاب شدن
استراحت کردن ظسودن، یاآرام یافتن بچیزی. بدان تسلی گرفتن
اجازه ورود ببارگاه شاه یافتن، بحضور پادشاه رسیدن
احساس سرما کردن، سرما خوردن
بهبود و تندرست شدن، استشفا
آسوده شدن از کاری، آسودگی یافتن
دریافت کردن فرمان
کنایه از مردن
کنایه از مردن
به دست آوردن وقت مناسب برای انجام کاری
پیروز شدن، دست یافتن به مراد، غلبه کردن
آرامش یافتن، آرام شدن، آرام گرفتن، برآسودن
اجازۀ ورود به بارگاه شاه یافتن، به حضور پادشاه رسیدن
بلند کردن و بر سر دست گرفتن، نگه داشتن، منصوب کردن، گماشتن
گوش فراداشتن: گوش دادن، شنیدن
گوش فراداشتن: گوش دادن، شنیدن
یاد گرفتن، آموختن، گرفتن، تصرف کردن
برداشتن، احاطه کردن
برداشتن، احاطه کردن
نفع یافتن سور بردن نتیجه گرفتن
پیروز شدن فتح کردن، دست یافتن بر مسلط شدن بر. پیروز گشتن دست یافتن
خورش یافتن به دست آوردن خوراک
تصرف و احاطه کردن
ساختن
بلند کردن، به سویی متوجه کردن، نگهداشتن: من آن شب درآن موضع حاضر بودم و شما را چراغ فرا می داشتم، نصب کردن گماشتن 0 یا گوش فرا داشتن 0 استماع کردن
قیام کردن برخاستن
دریافت کردن فرمان از بزرگی، مردن درگذشتن
آسوده شدن آرامش یافتن آسوده شدن راحت شدن، پرداختن از چیزی به پایان رساندن
موقع مناسب برای اجرای کاری یافتن، دست یافتن
نمشیدن